چه روزگار عجیبی است میان ماندن و رفتن.ماندن برای بودن و رفتن برای اینکه قدر بودن را بهتر بدانیم.
چه روزگار عجیبی شده است میان مردم و زمانه.مردمانی که به رسم عاطفه پشت کرده اند و زمانۀ بی رحم عطوفت میانشان را کشته است.
چه روزگار عجیبی است میان عشق و عاشقی! عاشقی که در عبور لحظه ها می ماند و عجیبتر از آن عاشقی که عشقش در گرو روزگار است و دلش گمنام.
چه روزگار عجیبی است میان راه و زندگی! راهی پر از غبارٍ نا آشناییها و چقدر عجیب است این زندگی که باید ناباورانه به دنبال مهر بود.
چه روزگار عجیبی است میان دیروز و امروز! دیروز با اندیشه ای سبز و چه سخت است که باور کنیم امروز نهایت بی وفایی را را به دیروز تقدیم می کند.
چه روزگار عجیبی است میان آدمها! همان آدم هایی که چشمهایشان سرشار از دلواپسی فرداست و در دورترین فاصله های این زندگی گم شده اند.
چه هوای غریبی است میان تمام نگاه های امروز که دیگر هیچ احساسی در آن موج نمی زند.
بیدار شوید ! آی مردم چشمهایتان را باز کنید و ببینید که چه روزگار عجیبی است و چه حال و هوای غریبی شده است....
+ عیدتون مبارک

نظرات شما عزیزان:
|